بسم الله الرحمن الرحیم
چند صباحی بود که یاد مصیبت های یاران مولایم
حسین (ع) در طول تاریخ صبرم را در تحمل شرائط سنگین زندان افزون می نمود.
اکنون که استقامت در راه حق خود نمایی می کند با
شرائطی روبرو هستیم که این نظام دست به خود زنی زده است و برای بقای خود چنگ به هر
آویزی می زند. این شرائط به گونه است که زبان در کام باز قفل می کند و عاجز از
بیان مظلومیت مردی می شود که شهره سازندگی اش هنوز خاطره های خوشی را در اذهان تداعی
می کند. کسی که لقب سردار سازندگی، تنها نمایان گر بخشی از ظرفیت عظیم چند بعدی
اوست.
همانگونه که اشاره کردم امروز بحران عمیق
سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بر همگان آشکار شده است و عبور از بحران، سیاستمدار
کهنه کاری را طلب می کند که بتواند با مشی اعتدال و صبر و مدارا، همه گروه های مومن
به انقلاب را گرد هم آورده و از تمام توان مدیریتی جامعه برخوردار شود.
این مهم فقط و فقط
از عهده فرمانده کل قوا در دوران جنگ و سردار سازندگی پس از جنــگ بـــرمی آید.
حساب برخی از
چاپلوسان و چرب زبانان را جدا می کنم اما سر حرف با آنانی دارم که دم از آزاد
اندیشی می زنند و حال اینکه خود از اسارت در بند مقام و روزی رنج می برند.
شاید حرف هایم به
مذاق بعضی ها خوش نیاید اما نان به نرخ روز را نمی توان تحمل کرد. از همه مهمتر
اینکه بخواهد به اسم موسی و به شکم عیسی باشد.
از هر چه بگذریم
سخن دوست خوشتر است. دوستانی که اکنون سینه را ستبر کرده و با افتخار دم از
اصلاحات می زنند.
آن آقایانی که
با نام اصلاحات در لباس میش جلسات گوناگونی را در تهران و لندن برگزار می کنند و
از مشاوره هایشان دریغ نمی کنند. به نفس مشاوره ایرادی نیست اما همکاری با گروهی
که خود می دانند چه مرّی را در پیش دارد عین خیانت است.
شاید طعم و مزه
فرا گرفتن ادبیات ژورنالیستی آن هم در کشور اسرائیل مدهوشتان کرده باشد اما حشر و
نشر با افرادی که شهرت وطن فروشیشان چنان گوش عالم را پر کرده که خیانت آن ها به
زنان ایرانی، صدای همکارانشان در کانادا را هم در آورده است.
چقدر نگفتم و
لبانم را با سکوت نقره داغ کردم اما اکنون که لب باز کردم وضعیت دگرگون شده است. گرگ
ها در این زمان باید لباسشان را بیرون آورند تا این و آن را بد نام نکنند.
چقدر گفتم جناب
عباسی، آن شخصی که با توجه به سبقه تحصیلاتش در اسرائیل توانسته بود برخی از شما
را جهت فراگیری ادبیات ژورنالیستی به آنجا منتقل کند، دستش در خیانت به نوامیس
ایرانی آلوده است.
چرا اعانه به
ظلم می کنید؟ بگذریم از نفوذ برخی از کسانی که هم سر در آبشخور نظام دارند و هم
دستی در اپوزیسیون که با انتقال آرشیو چندین ساله رسانه ای این مرز و بوم، رسالت
خدمت خود را تکمیل کرده اند.
یادتان هست که
می گفتم گروه آریاییان وطن پرست که در ظاهر با هدف آزادی خواهی در سوئد تشکیل شد،
سناریوی سربازانی بس گمنام است.
گروهی که شالوده
آن با هدف نفوذ در بین سلطنت طلبان کلید خورده است و بیشتر آنان هم اکنون نیز خود
را یک اپوزیسیون جلوه می دهند.
بارها گوش زد
کردم که ناصر اعتمادی فردی که اکنون به ظاهر با اسم یک مستند ساز در شبکه لندنی
نفوذ کرده است از اعضای همان گروه است. مگر ندیدید دستگیری میم.الف و برخی دیگر
زمانی رخ داد که روز به روز رفت آمدهایشان با وی قوی تر می شد و مدام در جلسه های
آنان شرکت می کردند؟
اگر نبود خیانت
های خوارج گونه شما و اگر نبود سکوت شما در برابر جفای نظام به اسطوره سازندگی
هرگز تن به خیزش قلم نمی دادم و سینه مالامال از اسرار جانکاه را نمی گشودم.
اکنون که قلم بر
دست است و می نویسم نمی دانم چه رخ خواهد داد و یا با افتخار به بهانه افشاگری در
بند خواهم رفت و یا مجبور به تکذیب و یا دوباره وبسایتم را محو سازند، اما هیچگاه
نمی توانید مرا از آنچه که دیدم و می دانم منع کنید مگر اینکه به خاکم برید.
مهدی خزعلی
20/03/1392
سلام علی من
اتبع الهدی